جامعه ای را تصور کنید که نوعی کوری مسری در آن شایع شده است. صفحهی اول این کتاب شما را دچار خودش می کند و نمی گذارد آن را کنار بگذارید.
در این کتاب شخصیت ها اسم ندارند، نام گذاری آن ها به این صورت است که از ابتدا تا انتهای رمان شما شخصیت هایی به اسم دکتر، زن دکتر میشناسید.
کوری عجیبی در این جامعه در حال گسترش است؛ کسی که بینایی اش را از دست می دهد، همه جا را سیاه و تاریک می بیند اما در این کوری ناشناخته، همه جا شیری رنگ است. از آن جا که این کوری مسری است، دولت تصمیم میگیرد کور شدگان را در یک تیمارستان متروکه بستری کند. غذا و نیازهای اولیه این افراد به شکل کثیف و فجیعی تامین می شود.
قهرمان این داستان یک زن است، زنی که وانمود می کند کور است تا بتواند کنار همسرش بماند. از طرفی نمی تواند به همه بگوید بیناست چون در این صورت همه اهالی تیکارستان کارهایشان را به اومحول میکنند.
من گمان می کنم مقصود نویسنده از کوری، همان نادانی است. به همین دلیل کسی که دانایی اش را جار نمی زند در حقیقت داناست.
این کتاب برنده جایزهی نوبل شده است.
#کوری
#ژوزه_ساراماگو
#نشر_مرکز
#کتاب #خرید_کتاب #خرید_اینترنتی_کتاب #خرید_آنلاین_کتاب #کتاب_خوب #کتاب_چی_بخونیم #کتابو_بیار